سلام
بچه که بودم همیشه برای دعا کردن منتظر روز پنج شنبه بودم، نمی دونم چرا و یا اینکه از کجا این حس در من بوجود امد، اما احساس می کردم که روز باید روز پنج شنبه باشه و دعا، دعای کمیل باشه و مکانش هم امامزاده باشه، و فقط هم اون گوشه ی دنج و تاریک باشه ..
از همون بچگی همیشه روی صف صبحگاه، دعای روز پنج شنبه رو خودم می خوندم.اونقد خوشحال میشدم وقتی اون جمله های فارسی ساده اما با معنی رو می خوندم و بچه ها از ته دل آمین میگفتن. یادش بخیر میکروفن رو میگرفتم و یه ژستی به خودم می دادم و می رفتم بالای سِن که انگاری مسئول کشورم، آره مقام و مسئولیتی نداشتم اما پیش خودم می گفتم کسی که سیم رابط بشه بین خدا و بچه ها حتما خدا هم بهش توجه میکنه
و آخرش با صدای بلند و رسا می گفتم:
خدایــا این دل شکسته رو جز دست های مهربان تو درمانی نیست و این دستِ بسته را جز ابر احسان تو بارانی نیس..
خدایــا نکند از من روی بتابی و نشود که نگاه حیرانم را منتظر بگذاری..
خدایــا تو آتش و گلستانی، تو باغ و باغبانی، تو جبّار و رحمانی، تو درد و درمانی، تو شادی و حرمانی، تو آشکار و نهانی، تو روحی، تو جانی، چه گویم، تو اینی، تو آنی، چُنینی، چونانی..
خدایــا هر آن را که در وصف ناید تو برتر از آنی..
خلاصه با این افکار بزرگ شدم، اصلا شاید بخاطر همین بود که روز مورد علاقه ام شد پنج شنبه. بزرگتر که شدم دلم خواست تا دلیل این حس و حال خوب روز پنج شنبه رو جستوجو کنم، دوست داشتم بفهمم چرا احساس می کنم تو این روز سقف آسون پایین تره و من به خدام نزدیک ترم..
به هرکسی می رسدم ازش می پرسیدم و هر کدوم یه چیزی می گفتن، حالا یا حدیثی، یا ایه ای، یا حکایتی یا سخنی از گذشتگان.
یه قلم برداشتم و همه رو یاداشت کردم تا به نتیجه خوبی برسم. وبالاخره جوینده یابندس، به این حرفای قشنگ دست یافتم:
از حضرت امام صادق (ع) نقل است که: هر کس بین ظهر پنجشنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد خداوند او را از فشار قبر نگاه دارد .
از همان امام همام (ع) نقل است که: شب جمعه از نظر فضیلت همانند روز جمعه است. بدرستی که خداوند عالم در شب جمعه، فرشتگان را جهت اکرام مومنان به آسمان اول می فرستد تا حسنات آنها را زیاد کند و گناهانشان را بیامرزد . پس تا می توانید شب جمعه را زنده داری کنید و تا صبح به دعا و نماز بپردازید.
از امام محمد باقر (ع) روایت شده: که خداوند تعالی در هر شب جمعه فرشته ای را مامور می کند که از فراز عرش ندا می کند که آیا بنده مومنی هست که روزی اش تنگ شده باشد و پیش از طلوع صبح جمعه از من بخواهد روزی اش را زیاد گردانم تا من پیش از طلوع صبح روزی او را گشاده سازم؟
الان دیگه خیلی خوشحالم، خوشحالم چون می دونم تو این روز خوب یکی هست که حرفامو زود تر به خدام برسونه، یکی هست که تو این روز خیلی هوامو داره. الان دیگه دوست دارم با صدای بلند تری خدا خدا کنم چون مطمئنم که جوابمو میده..
کلام آخر:
اگه امروز دلتون لرزید و بغضتون ترکید و به خدای خوبمون نزدیک تر شدید، سفارش ما رو هم به فرشته ها بکنید
من الله توفیق